قصه کودکانه صوتی مادر پیشی کوچولو
هوا ابری و سرد بود. باد می آمد. لیلا و مادربزرگ به خانه بر می گشتن. لیلا یک شانه آبی برای مادر خریده بود. شانه را در کاغذ قشنگی پیچیده بودن. شانه در دست مادربزرگ بود. آنها به کوچه خودشان رسیده بودن. مادربزرگ …
نوشته های مشابه
قصه کودکانه صوتی شیر و خرگوش پیر
قصه کودکانه صوتی پادشاه گوش الاغی
قصه کودکانه صوتی نخودی و دیو سیاه
اینستاگرام زرافه جادویی را دنبال کنید