قصه کودکانه صوتی گربه های اشرافی و گربه های زیرشیروانی
یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچکس نبود. در زمان های گذشته در شهر پاریس خانم خوب و مهربانی در خانه بسیار قشنگی زندگی می کرد. این خانم اسمش ادلا بود. او چهار تا گربه ملوس و شیطون داشت که اونها رو بیشتر از هر کس و هر چیزی دوست داشت. آخه خانم ادلا غیر از این گربه ها هیچ کس رو نداشت. نه شوهری، نه بچه ای و نه کس دیگری. اسم این گربه ها به ترتیب دوشز، ماری، تولوز و برلیو بود که دوشز مادر سه تا گربه دیگه بود. موش کوچولویی به نام راک فورد همیشه با بچه گربه ها بازی می کرد…
نوشته های مشابه
قصه کودکانه صوتی پری کوچولوی دریایی
قصه کودکانه صوتی یکی از زیر یکی از رو
اینستاگرام زرافه جادویی را دنبال کنید