قصه کودکانه صوتی یک کلاغ چهل کلاغ
یکی بود یکی نبود. همین دوروبرا مرد مغازه داری بود که یک روز صبح مثل هر روز در مغازه اش را باز کرد. پارچه ای برداشت تا ترازوش رو تمیز کنه که اولین مشتری وارد مغازه شد…
نوشته های مشابه
قصه کودکانه صوتی چه خانه ی زیبایی
قصه کودکانه صوتی خانه جدید خارپشت
قصه کودکانه صوتی گرگ و هفت تا بزغاله
قصه کودکانه صوتی جوجه های دارکوب
اینستاگرام زرافه جادویی را دنبال کنید