خانواده و آسیب های روانی موجود در آن
خانواده ناسالم آن خانواده ای نیست که آشکارا غیرطبیعی، بد و ناکارآمد باشد، بلکه برعکس خانواده های ناسالم اغلب طبیعی و خوب به نظر می رسند. این خانواده ها در ظاهر خود را خوب جلوه می دهند. آنها برای تظاهر، دروغ و فریب کاری که از آن با عنوان «زرنگی» یاد می کنند بیشتر از صداقت، ارزش قائل می شوند. بددهنی، پرخاشگری، تنبیه و سرزنش در این خانواده ها عادی است. آنها به داشتن و به دست آوردن و به طور کلی به جذب و تصاحب بی قید و شرط هر آنچه در دنیای بیرون از خود فرد است بیشتر از بودن و همانی که در واقع هستند اهمیت می دهند.
فرزندان و اعضای چنین خانواده هایی به لحاظ جسمی به شکل بزرگسالانی درمی آیند که فقط نقش آدم بزرگ را بازی می کنند، بدون این که از درون رشد کرده و بزرگ شده باشند. بنابراین آنها «کودکان بزرگسال» می شوند. یعنی کسانی که از درون احساس خلأ و پوچی می کنند و به سختی در تلاشند. این خلأ را به طریقی ناسالم پر کنند. معمولاً در خانواده های ناسالم که والدین و سرپرست خانواده، خود کودکانِ بزرگسالِ خانواده های ناسالم هستند، قوانین تقریباً پنهان و بصورت ناگفته ای به اجرا درمی آیند که بیشتر در خدمت برآورده ساختن نیازهای ارضا نشده والدین است تا فرزندان آنها.خانواده هایی که از نظر شما که خارج از حیطه آن خانواده هستید خانواده ای جذاب و دلخواه به حساب می آیند اما حقیقت چیز دیگری ست. اگر برخی از این صفات با خلقیات خانواده شما یکسان است حتما به مشاورین مرتبط با حوزه خانواده و کودک مراجعه نمائید.
ویژگی خانواده های ناسالم
- اعضای خانواده با یکدیگر رابطه ای ندارند و مانند چند ” ربات ” کنار هم زندگی می کنند.
- اعضای خانواده کمتر یکدیگر را ملاقات می کنند.
- در خانواده فضای گفت و شنود وجود ندارد و اعضاء یکدیگر را تحقیر و سرزنش و دخالت می کنند!
- اعضای خانواده، از یکدیگر نفرت دارند و دائما عیب جویی می کنند و در حال مشاجره و بگو و مگو هستند!
- اعضای خانواده نسبت به رفتار یکدیگر بی تفاوت هستند و در فضای خانه یاس و بدبینی حاکم است.
- اعضای خانواده نسبت به امور خانه و خانواده بی تفاوت هستند و احساس مسئولیت نمی کنند.
- میان اعضای خانواده، پنهان کاری، فریب کاری و عدم صداقت حاکم است.
- زن و شوهر با یکدیگر رابطه جنسی ندارند یا از رابطه جنسی خود رضایت ندارند.
- اعضای خانواده با یکدیگر آمرانه، پرخاشگرانه و توهین آمیز، کنترل گرایانه برخورد و رفتار می کنند!
- پدر و مادر و یا یکی از آنها به دلیل اشتغال بیش از حد حضور ندارند و قابل دسترس نیستند.
- سرانه صحبت های بین تک تک اعضای خانواده نرمال و خالی از پرخاشگری باشد.
- به نیازهای اعضای خانواده، به ویژه نیازهای روانی آنان، مانند محبت و احترام، توجه نمی شود.
- زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر ابراز پشیمانی می کنند و عدم رضایت خود را در رفتار و گفتارشان بروز می دهند.
- اعضای خانواده مایوس هستند.
- اعضای خانواده گذشته نگر هستند و شکست ها را بزرگنمایی می کنند و آینده را تیره و تار می بینند.
- در میان اعضای خانواده، پنهان کاری، عدم اعتماد و عدم رازداری وجود دارد.
- کار و فعالیت های کاری از کودکان مهم تر باشد، کودکان به دلیل فعالیت کاری پدر و مادر از داشتن آن ها محروم هستند و در سنین شکل گیری شخصیت حمایت خانواده را ندارند
- پدر و مادر، فرزندان را مانع خوشبختی و پیشرفت خود می دانند و از داشتن فرزندان ابراز پشیمانی می کنند.
- اعضای خانواده، هنگام بروز مشکلات و مصیبت ها در کنار یکدیگر نیستند و از هم حمایت نمی کنند.
- به غم ها و شادی های یکدیگر توجه ندارند و هرکس در دنیای خودش به سر می برد.
- رذایل اخلاقی حاکم است، مانند: دروغ، غیبت، کنترل، روابط موازی، ناسپاسی، خیانت، نفاق، ریا و بدبینی.
- فضای ناسپاسی و طلب کاری حاکم است و اعضای خانواده برای زحمات یکدیگر ارزشی قایل نیستند.
- زن و شوهر همواره با اعمال و گفتار خود یکدیگر را آزار می دهند، سعی می کنند از هم انتقام بگیرند و با عیب جویی، ایجاد تنش کرده و سلامت خانواده را تهدید می کنند.
- یک نفر تصمیم می گیرد و به اعضای خانواده تحمیل می کند و بقیه اعضا باید اطاعت و متابعت کنند.
- مسئولیت ها فقط به عهده پدر و مادر است و به فرزندان مسئولیت نمی دهند. در نتیجه آنان تنبل و مسئولیت ناپذیر بار می آیند.