قصه کودکانه صوتی شکارچی و طوقی
یک دشت بزرگی بود که خیلی زیبا بود و پر بود از گل و درختهای خوشگل . یکی روز که هوا خیلی خوب و آفتابی بود ، یک شکارچی که اونجا زندگی میکرد با خودش فکر کرد که امروز پرنده ها توی هوا پرواز می کنند . بهترین موقع است که من چند تا از این پرنده ها رو بگیرم .
نوشته های مشابه
قصه کودکانه صوتی پیرزن و روباه
اینستاگرام زرافه جادویی را دنبال کنید