قصه کودکانه صوتی علیمردان خان
داشت عباس قلی خان پسری پسر بیادب و بیهنری
اسم او بود علی مردان خان اهل منزل ز دستش به امان
علیمردان خان سنبل و نشانه بچه های لوس و ننر و عزیز دردونه ای که به علت نوازش بیش از حد پدر و مادر بی تربیت و از خود راضی بار می آیند که انشاالله شما هرگز از این گروه بچه ها نیستید.
ماجرا از اونجا شروع میشه که چندین و چند سال قبل در یکی از شهرهای بزرگ ایران مرد به اصطلاح محترم و متولی به نام عباسقلی خان که به قول معروف ثروتش از پارو بالا نمی رفت برای اینکه دریاچه ثروتش رو به اقیانوس تبدیل کنه با یکی از پیردخترهای متکبر، اشرافی، ثروتمند و از خود راضی به نام شازده قمصورالملوک السلطنه ازدواج می کنه. سالها از اون ازدواج می گذره و اونها صاحب فرزند نمی شوند. از دکتر گرفته تا حکیم، خلاصه به هر دری که می زنند بچه دار نمی شوند.
اون زمان ها خرافات و جادو مخصوصا بین زنان طبقات اشرافی خیلی طرفدار داشت. یه روز برای زن عباسقلی خان خبر میارند که رمال زبردستی به شهرشون اومده و از زن عباسقلی خان می خواهند که پیش اون رمال زبردست بره. زن عباسقلی خان اولش راضی نبود و می گفت اگه عباسقلی خان بفهمه که اون رفته پیش رمال ، از اون جدا میشه. اما بلاخره راضی میشه و می روند میش رمال.
علیک سلام همشیره
بفرمایید بفرمایید چه اتفاقی افتاده
رنگ به رخسار ندادرین چرا پریده رنگتون
دعوا شده منزلتون
قهر کردین از شوهرتون
هوو آورده سرتون
بگین خجالت نکشین
رمال باشه محرمتون
بگین درد دلتون
تا حل کنم مسالتون
رمال باشی مخلصتون
چاره هر مشکلتون
بخش اول
بخش دوم
نوشته های مشابه
قصه کودکانه صوتی یکی از زیر یکی از رو
قصه کودکانه صوتی ریحانه خاتون و پسرش
اینستاگرام زرافه جادویی را دنبال کنید