قصه کودکانه صوتی موچول مورچه کوچولو
موچول مورچه کوچولو یک روز بهاری تازه از خواب بیدار شده بود. از خانه بیرون آمد و چند قدمی جلوتر رفت. چشمش به یک خانه سفید و قشنگ افتاد. یک خونه پیچ پیچی و نوک تیز که تا به حال ندیده بود. با خودش گفت شاید این یک قصر بزرگ و زیبا باشد که بابا مورچه قصه اش را برایم تعریف …
نوشته های مشابه
قصه کودکانه صوتی حوض کوچک، قایق کوچک
قصه کودکانه صوتی مادر پیشی کوچولو
اینستاگرام زرافه جادویی را دنبال کنید