قصه کودکانه صوتی ناتاشا
یکی بود یکی نبود. دختری بود به اسم ناتاشا که با یک خانم و آقایی زندگی می کرد که آنها سه تا بچه عجیب و غریب داشتن. آنها دوست داشتن به ناتاشا کاری رو بسپرن که نتونه انجامش بده
قصه کودکانه صوتی میمون و پلنگ
جنگلی بود در آفریقا که حیوانات زیادی در آن زندگی می کردند. یکی از اونها پلنگ بود که هر موقع گرسنه می شد میرفت توی جنگل یک حیوان دیگه رو شکار می کرد و
قصه کودکانه صوتی من آرزو دارم
یکی بود یکی نبود پسری بود که می خواست بدونه آرزو داشتن یعنی چی. همین سوال رو از پدرش پرسید و گفت: بابا آرزو یعنی چی ؟ پدرش کمی فکر کرد و گفت : آرزو یعنی هر چیزی رو که دوست دشته
قصه کودکانه صوتی ملکه تنها
قدیم ها توی یک شهری که نه خیلی دور بود و نه خیلی نزدیک قصری خیلی زیبایی بود که توش ملکه ای با دو خواهر دیگرش زندگی میکردند. همراه این سه تا خواهر خانمی زنگی
قصه کودکانه صوتی گاو و الاغ
یک ده کوچکی بود که اونجا یک دهقان با زنش زندگی می کرد. این دهقان و زنش تنها یک تکه زمین کوچک کشاورزی و یک گاو و یک الاغ داشتن. گاو هر روز توی مزرعه کمکشون …
قصه کودکانه صوتی قلب من برای تو
یکی بود یکی نبود. یه عروسکی بود که اسمش مهربون بود. این مهربون توی مغازه اسباب بازی فروشی بالای قفسه زندگی می کرد. خودش همیشه به دوستای عروسکیش می گفت که دلم می خواد مال یه کسی بشم
قصه کودکانه صوتی قطار و ریل
قطاری بود که هر روز روی ریل ها حرکت می کرد. اسن قطار کارش جابجا کردن آدم ها و نامه ها و هر وسیله ای که فکرش رو بکنید بود. اما یک روز این قطار خیلی ناراحت
قصه کودکانه صوتی قصه ای از قطب شمال
قطب شمال سرزمینی هست که هوا خیلی سرده و پر از برف و کوه های یخی هست. روزی روزگاری در سرزمین قطب شمال حاکم تصمیم گرفت که به هر کدوم از حیوون ها یک دم بده
قصه کودکانه صوتی سنگ و رودخانه
زیر گنبد کبود سنگی بود که بالا یک کوه زندگی می کرد. این سنگ خیلی بزرگ و سنگین بود و همیشه نگران این بود که یه روزی از بالای کوه بیفته پایین. اون سال زمستون
قصه کودکانه صوتی زنبور
دختری بود که با خانوادش توی یک روستا زندگی می کردند. خونه ی اونها تو دل طبیعت بود. یک دشت بزرگ پر از گل و درخت و سبزه و حیوان های جورباجور. خونه اونها دوتا باعچه دراز داشت
قصه کودکانه صوتی دیگ کهنه
پیرمرد و پیرزنی توی یک مزرعه که صاحبش یک مرد جوان بود زندگی می کردند. آنها سالهای سال بود که توی این مزرعه زحمت می کشیدند و به مرد جوان کمک می کردند.
رشد کودک در چهار ماهگی
رشد کودک در چهار ماهگی چه ویژگی هایی دارد؟ ساعات خواب و خوراک کودک در چهار ماهگی منظم می شود و به تدریج نوزاد شروع به کسب عادتهای جدید می کند.
قصه کودکانه صوتی دو هندوانه و یک گاو
روزی روزگاری توی یک ده خیلی دور مرد فقیری به اسم حمید بیگ با همسرش زندگی می کرد. اون دوتا تنها چیزی که داشتن یه گاوی بود که از همه گاوهای ده بیشتر شیر می داد
قصه کودکانه صوتی دل موش کوچولو
جنگلی بود بزرگ و سرسبز. توی این جنگل حیوانات زیادی زندگی می کردند. از خرس و ببر و شیر گرفته تا موش و مورچه و حلزون و پروانه. این حیوانات این جنگل همدیگر رو خیلی دوست داشتن
قصه کودکانه صوتی درخت و گلنار
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود دختری بود که کنار خانوادش زندگی می کرد. آنها یک خانه داشتن با یک حیاط خیلی بزرگ. توی خونه گلنار، مادرش، پدرش، پدربزرگ و